|
✿ شگفت انگيز ✿ سخنان حکیمانه *Wonderful☆ ღღ هــــــوای حوصله ابـــــریست ღღ ☆ باور كردني نيست اما حقيقت دارد ! وب شگفت انگیز اتفاقی نیست ..☆
| ||
|
آخرين مطالب شگفت انگیز
مطالب جالب و خواندنی
شگفت انگیز اتفاقی نیست
|
گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جاریست پیکاری ستور روز و شب ما بین این انسان و گرگ زور و بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست ای بسا انسان رنجور و پریش سخت پیچیده درون گرگ خویش ای بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر هر که گرگش را در اندازد به خاک رفته رفته می شود انسان پاک وآنکه از گرگش خورد هر دم شکست گر چه انسان می نماید گرگ هست آنکه با گرگش ، مدارا می کند خلق و خوی گرگ پیدا می کند در جوانی جان گرگت را بگیر وای اگر این گرگ گردد با تو پیر روز پیری گر چه باشی همچو شیر ناتوانی در مصاف گرگ پیر مردمان گر یکدیگر را می درند گرگهاشان رهنما و رهبرند این که انسان هست این سان دردمند گرگ ها فرمانروایی می کنند وان ستمکاران که با هم مهرم اند گرگهاشان آشنایان همند گرگ ها همراه و انسان ها غریب با که باید گفت این حال عجیب شاعر : مشیری
دیدم وسایل سفرش توی ساک بود سرتاسر شبم تپش و تیک و تاک بود بیداری و خرو پف یک زن که نیست ، عشق مشغول گوش دادن این یک تراک بود رنگ پریده ی شبح و پرده ی اتاق چیزی برای خوردن خونم هلاک بود افعی تر از همیشه شد و باز ریشه زد نه روی شانه های کسی که ضحاک بود بلکه قلاب شد به بلندای یک خیال پاره نمود حنجره ای را که پاک بود در من هزار فکر مخرب خطور کرد مابین آن مباحثه ها اصطکاک بود سایه کنار رفت و کلاغ خیال من در ذهن سبز مزرعه یک مشت خاک بود شاعر : نادر جابری دهلران
از دوستان علاقمند به شعر درخواست می شود . اشعار زیبای خود را در نظرات وب اعمال نمایند تا با نام خودشان در وب شگفت انگیز منتشر شود تا دیگران استفاده نمایند . موضوعات مرتبط در وب شگفت انگیز: گلچین اشعار ناب برچسبها: اشعار ناب, گلچین اشعار, شعر و ادبیات, شب شعر [ ] [ ] [ ... ]
کی می دونه کی بودم و کی هستم کی می دونه من تو رو می پرستم به کی بگم چقد منو چزوندی به کی بگم دل منو سوزوندی کی می دونه من از تو چی کشیدم کی می دونه چقد واست دویدم چقد منو سر قرارا کاشتی چقد توُ جاده منو جا گذاشتی هی اومدم، هی دلمو شکستی بال و پر شکسته مو نبستی وقتی که دیدی تو رو می پرستم کاسه ی عاشقی دادی به دستم حالا من و این جاده های بن بست حالا تو و این آسمون یکدست حالا تو و ستاره های روشن حالا من و اشکای پا به دامن چرا منو بازی می دی همیشه چرا میگی تا سه نشه نمیشه هرچی می خوای از من عاشق بگیر عاشقتم، عشقتو از من نگیر شاعر : استاد عزیزم سالم پوراحمد چرا شب بی ستاره ، روز خاموشه چرا این آدما دیوار همدیگن سکوته وُ درا رو به صدا بسته س به این شهر این دژ ویرونه چی میگن چرا این جاده روُ به دره لم داده چرا اون پنجره پلکاشو خواب برده چراغ از شعله خالی ، رابطه خاموش چرا این شهر رو انگار آب برده پلی نیس، دست ها این سو و آن سو گم چشا رد کسی رو پی نمی گیرن توُ این غارای سرد و خفه و بن بست صداها بی صدا گمنام می میرن غلاف از دشنه خالی ، قلب ها سوراخ مسیر رفت و برگشت نفس ، بن بست بهار عاطفه از رنگ و رو رفته سکوته وُ درا رو به صدا بسته ست شاعر : استاد عزیزم سالم پوراحمد ********************** من عشق را بي واسطه مد يونتانم اي سروهاي رفته من مجنونتانم ازبس دويدم كو به كو رد شمارا ناي ازنَفَس هايم بريد افتادم ازپا چشمي بچرخانيد امشب درشبم آه بالاگرفت ازداغتان امشب تبم آه دل ازكفم برديد و ديگربرنگشتيد رفتيد بي من آه آخربرنگشتيد اي يادهاي ماندني توفاني ام من امشب خرابم بي شما هذياني ام من من عشق را بي واسطه مد يونتانم اي سروهاي رفته من مجنونتانم يك شب سراغي ازمن ِ مجنون بگيريد من عاشقم شيداوَشان آسان نگيريد ! ديريست تبْ نوش ِغريبِ داغتانم من مرغ شبخوان ِ حريم باغتانم مي ترسم اينجا بي شما تنها بمانم تنهاي تنها با دل شيدا بمانم دست خيال ازآستين " مي " برآريد امشب شبانه درشبم رويا بباريد من بي شما تاب و تب ماندن ندارم من بي شما ناي غزل خواندن ندارم من عشق را بي واسطه مد يونتانم اي سروهاي رفته من مجنونتانم همخون خورشيد يد وخاموشي نداريد آيينه هاي من فراموشي نداريد همسنگ الوند يد بالابَرْز و مانا هم لحن لاله سرخ و پيوسته شكوفا آشفته زلف خواب من بايادتان آه آشفته تر پَرمي زنددرخونتان ماه مي رنگ و ني آوا به خواب من بياييد درخلوت من مست و تردامن بياييد رقصي چنين با زلف مي آشفته تر به پا را زسرنشناختن آسيمه سر به راه رسيدن تا شما كي مي شود طي ؟ كي همنشينم مي شود درزمزمه ني ؟ تا كي به دنبال جنون ، مستي ، غريبي ؟ تا چند با ياد شما خاطرفريبي ؟ ياران رفته خونتان كارون ِ مي باد ! پيوسته در رويايتان آواي ني باد ! اي قله هاي سر برآفاق ِ دماوند ! آتشفشان هاي مذاب عشقْ پيوند ! ما از شما جاماندگان دربند داميم مستيم اگربا يادتان مد يون جاميم من عشق را بي واسطه مد يونتانم اي سروهاي رفته من مجنونتانم شاعر : استاد عزیزم سالم پوراحمد پلکاتو واکن تو چشات رام بده تو دامن لالاییات جام بده خواب به چشای بی قرارم بیار تا بگیره پلکای خسته م قرار باد که میاد بید پریشون می شم تو که می ری غریب و مجنون می شم در به در ی هامو تو سامون بده دیگه منو دست غریبی نده چقد جفا کردی , چقد چزوندیم چقد شبا از تو چشات پروندیم رفتی سفر تو جاده جام گذاشتی تو بی وفایی چیزی کم نذاشتی توی کلاس چشم تو جا موندم درس وفا تو مکتبت نخوندم یادت میاد پارو پیرارامونو یادت میاد قول و قرارامونو یادت میاد تاب و تبم می دادی صفا به خوابای شبم می دادی یادت نره قول و قرارامونو صفای گل های بهارامونو تاب و تبم بده خرابتم باز آواره ی خونه بر آبتم باز بازم بیا تو آشیونِ خوابم که این شبا کفتر پرونِ خوابم شاعر : استاد عزیزم سالم پوراحمد شبیه ماه شده بودی
شبی که غبار راه از تن خسته زدودی هاله بستی به کرشمه و کهکشان پرچین باغت بود عشق ، طنین شد و درسینه ات نشست حریم دوستی نشکستی گرچه دریا در چین دامنت متلاطم بود پروانه بودیم ما و تو خورشید از آستینت می چکید سوز دیگری داشت نی آن شب رود از نفس افتاده بود وشاخه ها از گونه های تو انار می چیدند !!!!!!! شاعر توانا : استاد عزیزم سالم پوراحمد دوستان و بازدید کنندگان عزیزی که مایل به خواندن اشعار شاعر توانمند آقای پوراحمد هستند از وب ایشان بازدید نمایند . لطفاً کلیک کنید . موضوعات مرتبط در وب شگفت انگیز: گلچین اشعار ناب، اشعار استاد سالم پوراحمد برچسبها: اشعار ناب, گلچین اشعار, شعر و ادبیات, شب شعر [ ] [ ] [ ... ]
هر سال یک روزش فقط روز پدر بود اما همان یک روز هم او کارگر بود هی حرف پشت حرف نه باید عمل کرد اما مگر دردش فقط درد کمر بود گلناز ، " درست ، را بخوان دکتر شوی بعد بابا بیاید پیش تو عمری اگر بود گلناز دختر بچه نازیست اما بابا دلش می خواست گلنازش پسر بود بیچاره این گلناز خانم دکتری که نه ماه از هر سال بابایش سفر بود آنروز با سیمان و نان از کار برگشت روزی که در تقویم ها روز پدر بود . شاعر : عادل حیدری -------------------------------------
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه خانه ام کو ؟ خانه ات کو ؟ روزهای کودکی کو ؟ آن دل دیوانه ات کو ؟ روزهای کودکی کو ؟ فصل خوب سادگی کو ؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین بس چه شد دیگر ؟ کجا رفت . خاطرات خوب و رنگین در بس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد باز باران ، باز بارن می خورد بر بام خانه بی ترانه ، بی بهانه شایدم گم کرده خانه شاعر : سایه بارانی
****************************** سالهای پیش بال آسمانی داشتیم بال کبوتر ، کران تا بی کران داشتیم میوه بودیم و سر سال استفاده می شدیم چون که بالای سر خود باغبانی داشتیم چهار فصل موی ما برف زمستانی نداشت پیر هم بودیم اگر رنگ جوانی داشتیم روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم مثل شیر مادران ما حلال و پاک بود در میان سفره ها گر لقمه نانی داشتیم نذری روز ظهور مهدی موعودمان صبح ها چله به چله عهد خوانی داشتیم صبح جمعه پیشواز تکسوار فاطمه زوی پشت بام ها صوت اذانی داشتیم گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم گاه گاهی میل سجده جمکرانی داشتیم ثانیه ، ثانیه هامان پای آقا می گذشت آی مردم یک زمان صاحب زمانی داشتیم پر نداریم و دل پیر نداریم و..... فقط یادمان باشد که اینها را زمانی داشتیم . شاعر : علی اکبر لطیفیان موضوعات مرتبط در وب شگفت انگیز: گلچین اشعار ناب برچسبها: اشعار ناب, گلچین اشعار, شعر و ادبیات, شب شعر [ ] [ ] [ ... ]
قلم در دستم افسارش ولی جای دگر گیر است جوان است و نمیدانم چرا افکار او پیر است نمی بیند مگر آن تیغ تیز نوک تراشی را که قد کرده علم گویی که از جان خودش سیر است شبی می خندد و یک شب چنان ابری که میبارد ولی از عاشقی گوید و گاهی تیز چون تیر است نشانش داده بودم داد بی پایان طوفان را که او هم مدتی پایش درون دیگ پر قیر است چرا او سربراهی را نمی آموزد از طوطی قلم پیوسته میکوشد که گوید مثل یک شیر است یکی می گفت در بندش بکش تا راه خود جوید ولی بند از کجا جویم که گوید ضد تقدیر است زمین و آسمان، خورشید و ماهش را قسم دادم رهایم کن، بگفت بهر رهایی اندکی دیر است من عادت کرده ام او همچنین با من گرفته خو برای هردومان درد جدایی سخت و دلگیر است بدین اوصاف می مانم به همراهش ولی دانم که اخر کار ما، هردو به تیغ است و به شمشیر است
شاعر: پسر خاله عزیزم علی میرزایی سده
موضوعات مرتبط در وب شگفت انگیز: اشعار زيبا، گلچین اشعار ناب برچسبها: شب شعر سده لنجان, اشعار علی میرزایی سده, اشعار زیبا, دوبیتی های میرزایی سده [ ] [ ] [ ... ]
به جهت شادي روح علي ميرزايي معلمي واراسته و بسيجي اشعاري در رثاي آن عزيز سفر كرده مي سرايم : مهربــــان مرد خدا اي اسوۀ مهر و وفا به كجا سفر نمودي كه شـــــــدي ز ما جدا عجب آمد ز سفر اين گل گلدان بشـكست من نمي دانم چرا در غربتش دل نشـــكست بلبل شيرين سخــن اي مهربان مرد خدا ياد سنگر ها بخير اي قـــصه گوي جبهه ها دوش ديدم كه عـــلي آمده پيش مادرش گوئيا غمگين نشسته آنـــطرف تر همسرش ناگـــــهان ديــــــــدم كه آمد پسرش ا شــــــــك مي آمد از چشـــــــمان ترش مهربان بابا كـــجا رفتي نديدم صورتت من به قربان تو اي بـــــاباي خوب پسرت قهرمــــــــان مردي در اين تابوت تنگ مرد ميـــــدان بود در دوران جــــــــنگ آنچنان بيمار بود امـــا به رخش نكشيد عاقبت دست اجل او را به سوي خود كشيد راه تو ادامه دارد اي ســــــفر كردۀ ما آفرين بر تو علي اي مــــــهربان مرد خدا اي معــــــــلم عزيـــــــــز بچه ها منــــــزل آخر مبـــــــارك بر شــــما .
التماس دعا : ن - صحرايي موضوعات مرتبط در وب شگفت انگیز: اشعار زيبا، گلچین اشعار ناب برچسبها: شعر دوستان, وب اشعار دوستان, مشاعره دوستانه, بچه های شعر [ ] [ ] [ ... ]
|
درباره وب شگفت انگیز ![]() ( الله نور السماوات و الأرض ) ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ جنگل به سلطانش مینازه... بلاگفا هم به شگفت انگیز ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ وَ إِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُــوا الـــذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ سلام دوست عزیز ممنون که این وبلاگ رو برای دیدن انتخاب کردید . به شما خیر مقدم می گویم . ------------------------------------------- پیشنهاد دوستانه : به جای اینکه وقت خود را برای خواندن و دیدن چندین وبلاگ جدید هدر دهید موضوعات و مطالب وب شگفت انگیز را چندین بار بخوانید !!! ღღღღღღღღღღღღ یادمان باشد اگر گل چیدیم، عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه دیوار به دیوار همند.. ------------------------------------------- شعار وب شگفت انگیز : من مسئول آنچه هستم ، که می گویم؟ نه آنچه که شما برداشت می کنید!!! شگفت انگیز اتفاقی نیست ..... ++++۞۞۞۞۞۞++++++ گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد و گرنه من همان خاکم که هستم ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ آدما دو دسته هستن اونایی که در جواب ِ “پاشو بریم” میگن کجا؟ و اونایی که میگن بریم. . . ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ بازدیدکنندگان عزیز لطفاً از مطالب پیشین ما دیدن کنید در ضمن موضوعات وب رو هم از دست ندید!! و برای بهتر شدن وبلاگ شگفت انگیز نظر فراموش نشه ............ ؟ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█
موضوعات
آرشيو موضوعی وب
امکانات وب شگفت انگیز |
| [ مدیر وبلاگ : ی ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||